نسیم فردا را
عطر کهنگی
چشم ها،چشم های جدا مانده...
هاله ای ست،هاله ی مسلک پوسیده
اری این چنین است روایت..
میل گنگ مردن در پس تلاش برای زندگی
بی دوست،بی ساز آروزی رقصیدن به سر داشتن
پایینز بودن شوق بهار داشتن...
کویر بودن حسرت باران داشتن؟
همه را فراموش می کنم،همه ی همه!!
امشب باد خواهد وزید
صدای من نسیم فردا خواهد بود...
و تو خواهی شنید
در پس تاریکی شب بسیار دور تر
در روزی آفتابی
نسیم فردا را
نسیم فردا را
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و دوم خرداد ۱۴۰۱ ساعت 23:59 توسط زینب کسرا
|