از ببخشید گفتن بیزام

صدایت نزدیک پنجره تمام می‌شود

و من به دنبال یک شروع می گردم

جایی نزدیک

نزدیک ملودی اشنا

یک تو و دو تو.

تو.

خسته مانده

جا می روم و همان وقت خالی

به یک صدا از دور، کلاغی در شهری خاکستری

تیز می شوم.

می روم و جایی دوباره تمام می شوم.تیزی تکرار و خامی کندم را کجا میبری؟

یک افسوس برای می کاری

هیچ کلاغی و هیچ صدایی

کنار نرفته برای تو، من؟