کاغذ عکس
مداد که شکست.
خودکار که تمام.
دستان من بریده بریده از دور هم پیدا هستند.
بیا با چند پیراهن
فراموش شویم به سایه ی درختی.
بیا با چند دست
گم شویم به چمن.
این تنها "بیا" هست
که نه می شکند و نه تمام.
+ نوشته شده در یکشنبه هفتم اسفند ۱۴۰۱ ساعت 19:16 توسط زینب کسرا
|