بشین.

اینجا نشسته ای.

نرفتیم.بیرون‌یم.کیف های زیادی دارم.پر از من امده ام. ببینمت.

تو کی هستی دیگر؟من کی هستم؟

بشین.کیف ها را می بریم.

سراپا کلاژ به هم نشسته ایم.به هم می مانیم و می خوانیم یکدیگر را از قصه ها.

از میراثی از دور های دور.

مرا کلاژ کنید.

من هم کلاژتان خواهم کرد.

شال‌تان را به من می دهید؟

سرم در رفته،چرا انقدر رادیو روی زمین ریخته؟

به شما ربط دارد شازده.به خود شما.

دست‌ت را می بینم.دست‌ت را دیده ام.

نودبه می کنی و نودبه می زنی به حرف های‌ت.به کلام‌ت کشیده شده.حرف بزن.که من شنوا می مانم.

بنده شنونده هستم،یک ارشیو از من امده.می بینی؟

یک قو درست می کنم.

یک تکرار از کلمه های جا مانده.

در یک موزه.در مقدم ترین خانه.

در زمانی دور افتاده و فیروزه ای نزدیک،تو را دیده ام.

تو را دوست می دارم در یک نگاه،چون اطمینان دارم،که کلاژ کلاژ در زمان یکدیگر اغوش خواهیم شد.